خدا خدای گنهکاران....

 

ایزدا!پاک آفرینا!بی همانندا!

جان پاکم سوی تو پر می کشد چون مرغ دست آموز

آنکه می پیچد به پای جان من ابلیس نادانیست

رازپوشا!من سیه رویی پشیمانم

هر سر موی سیاهم آیه ی شام سیه روییست

 

رشته ی موی سپیدم

پرتوی صبح پشیمانیست

زندگی بخشا!

هر زمان از مرگ یاد آرم

بند بند استخوانم می گشد فریاد

از وحشت

زآنکه جز آلودگی ره توشه ای در عمق جانم نیست

وای!اگر با این تهی دستی بدرگاه تو رو آرم....

گر تهی دست وگنهکارم ،پشیمانم

جز زبان اشک خجلت ترجمانم نیست

روز وشب دست دعا بر آسمان دارم،تا بباری بر کویر جان من باران رحمت را

من تو را می خواهم از تو ای همه خوبی

عشق خود را در دلم بیدار کن

نه شوق جنت را
        

   
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد