شب خستگی

                          

یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود توی تنهایی شب خستگی نشسته بود یه گلی به نام ناز که
بودش همه نیاز با خدای خود میگفت درد دل یه دنیا راز: ای خدا دلمو نگاه که گرفته بد جوری
لحظه های تلخ من میگذرن همینجوری روزا رو اه میگشم شبامم همش غمه خدایا جواب
میخوام کمکم کن این دفه گاهی بارون چشاش میون نوشته هاش میچکید دوون دوون
مثل یه جوی روون تو نگاش طعم عسل لباشم پر از غزل میدونست تنها شده از همیشه
تا ازل حس نرمی تنش با طنین ماتمش یخ زده یواش یواش خالی از داغ صداش نازی باز
ادامه داد شعر میگفت گریه میکرد : خدایا یادت میاد تو به من گفتی ببار خندهاتو قدر بدون
یا بارون بشو ببار حالا من یه عالمه ابرمو پر از صدا دوست دارم گریه کنم با یه اواز یه صدا
قصه سایه شدن ساغرانه ول شدن نوبت مهربونی رنگ اسمون شدن خدایا یادم بیار که
چطور دریا بودم حالا بغض تو قلبمه چی شدش تنها شدم

آخرین باری که می‌نوشتم این شعر بر سرلوحه افکار بود:

باز می‌آیم به سویت

باز می‌آیم به دشت جنونت

باز می‌آیم به سوی تو ای درخت۱۸

ولی خب خیلی دیرتر از اون چیزی که فکرش رو می‌کردم دوباره برگشتم ...... چندین بار برای نوشتن، به قصد نوشتن، وارد  بلاگ شدم؛ ولی باز نیرویی من رو از مهررویان جدا کرد ...... با توکل به خدا این بار با عزم راسخ امدم ...... نمی‌دونم چه حسی هست ولی درخت۱۸ برای من دیگه یه وبلاگ نیست؛ خیلی چیزها داخل درخت۱۸ نهفته است که به چشمم نمی‌دیدم؛ همیشه بعد از جدایی تازه می‌فهمم که درخت۱۸برای من چه بوده ....... دلم خیلی برای دوستان خوبم تنگ شده ...... برای نیلوفر عزیزم و ....... برای مهتاب قشنگم ...... برای یا کریم اهل بیت (ع) و نوشته‌های آقای هاشمی عزیزم و....

و حال می‌خوانم با صدای بلندتر از قبل:

باز آمدم به سویت

باز آمدم به دشت جنونت

باز آمدم به خانه محبتت

باز آمدم به سوی تو

ای درخت عزیزم

بهتر است بدانیم که........

 

بدانیم که؛ تا روزی که بخشیدن را یاد نگرفته‌ایم، زندگی کردن را نخواهیم آموخت.

بدانیم که؛ برای غالب شدن بر عادت زشت شکایت کردن، باید برکات زیبای خداوند را بشماریم.

بدانیم که؛ خدا می‌خواهد در هر لحظه‌ای برای هر یک از ما همه چیز باشد.

بدانیم که؛ آنچنان که جواهر بدون ساییدن براق نمی‌شود، ما هم بدون درد کشیدن، کامل نخواهیم شد.

بدانیم که؛ کمک خدا فقط به اندازه یک دعا ا زما فاصله دارد.

بدانیم که؛ بهتر است نقشه‌های خود را با مداد تصورات خود بکشیم و آنگاه پاک کن را به دستان پرقدرت خداوند بسپاریم.

بدانیم که؛ پاسخ درست خداوند همیشه بعد از درخواست اشتباه ما روشنایی بخش است.

بیایید هر روز تازه را با دلایل خاصی که آن روز دارد به ستایش خداوند مشغول باشیم و در ان روز شاهد خلق بهترین و زیباترین لحظه‌ها باشیم.

التماس دعا